آموزش متوسطه و عالی در چالش مسائل ارزشیابی (1)
چکیده
در این مقاله، از مفهوم عام «ارزشیابی» سخن به میان آمده و به عناصر و اجزای اصلی آن اشاره گردیده است. بر دو مفهوم «کارایی» و «کامیابی» تأکید شده و از فقدان آنها به سرآغازی بر وقوع یک فاجعه انسانی هشدار داده شده است.
در طرح این سؤال که «نظام آموزش در این دیار مقدّس در چه وضعی است: آیا از همان الگو پیروی میکند و یا روندی دیگر دارد؟» پاسخ آن است که با وجود جستوجو، به هیچ سند یا پژوهشی که به این مسئله پرداخته باشد، برخورد نشده و امید است این موضوع مورد توجه خاص پژوهشگران قرار گیرد. اما در مقوله کارایی، وضع بدین منوال نیست و پژوهشهای محدود حکایت از آن دارند که نظام آموزش در این سرزمین مقدّس، نه تنها کارا نیست، که متأسفانه در بحران است!
مقدّمه
دو واژه «ارزش» و «ارزششناسی» از لحاظ مفهومی، در قلمرو فلسفه نظری مورد بحث و مداقّه قرار میگیرند. اما مفاهیمی همچون «ارزیابی»، «ارزشیابی» و یا «ارزشگذاری» واژگانی تربیتیاند که جایگاه آنها در مسائل و یا مجموعه نظام تربیتی است. اگر عناصر و اجزای دانش و یا نظام تعلیم و تربیت را در مواردی همچون اهداف و آرمانها، برنامه و محتوا، تعلیم و آموزش، یادگیری، ارزشیابی و حسابرسی تلخیص کنیم، دو عنصر «ارزشیابی» و «حسابرسی» در مراتب نهایی قرار دارند، اما این حالت هرگز مانع از آن نیست تا نقشی بسیار مهم و بنیادین در تحقق اهداف و آرمانها از یکسو و میزان کاراییکلنظامتربیتیازسویدیگر،ایفانمایند.
در این نوشته، ابتدا توضیحاتی درباره دو مفهوم «ارزشیابی» و «حسابرسی» ارائه خواهد شد، سپس حدود و میزان کامیابی آموزش متوسطه و عالی در وصول به اهداف خود از یکسو و کارایی آن از سوی دیگر، مورد بررسی قرار خواهند گرفت، آنگاه ضمن نقد شیوه متداول و فراگیر «روانسنجی» در ارزشیابی آموزش عالی، از روش «مسئولیتشناسی» سخن به میان خواهد آمد و در نهایت، با نقل قول مستقیم یک واقعه، از نوعی ارزشیابی آموزشی هشدار دهنده بر این نوشته مهر ختام خواهیم زد.
ارزشیابی و حسابرسی
مقصود از «ارزشیابی» در این نوشتار، آگاهی بر عملکرد تحصیلی فراگیران است و معمولاً به دو صورت «نسبی» و «مطلق» مورد استفاده هیأت علمی قرار میگیرد. در «ارزشیابی نسبی» تصمیمگیری بر اساس مقایسه فراگیران با یکدیگر است، در حالی که «ارزشیابی مطلق» به سطح معیّنی از عملکرد فراگیر مینگرد. به عبارت دیگر، دو نظام ارزشیابی مذکور به مثابه دو روی یک سکّه نیستند، بلکه بر بنیان و فلسفهای کاملاً متفاوت استوارند و بر اساس همین تفاوت است که ارزشیابی نسبی معمولاً به صورت «حرفی» و ارزشیابی مطلق به صورت «عددی» و در فاصله صفر تا 20 یا صفر تا 100 و جز آنها نشان داده میشوند.
حسابرسی شکل دیگری از ارزشیابی است، با این تفاوت که در ارزشیابی، تنها فراگیران و در حسابرسی علاوه بر فراگیران، مجموعه عناصر و اجزای تشکیلدهنده یک نهاد یا مؤسسه آموزشی در معرض داوری قرار میگیرند. بدینسان، با آنکه میتوان ارزشیابی را به دو مقوله خرد و کلان طبقهبندی نمود، اما با توجه به دایره شمول حسابرسی، روشن است که از این طبقهبندی بینیاز خواهیم بود.
کامیابی و کارایی
در بحث از دستیابی آموزش عالی به اهداف و رسالتهای خود، میتوان موضوع را در قالب دو مفهوم «کامیابی» و «کارایی» مورد بحث و مداقّه قرار داد. در مقوله کامیابی، این سؤالها مطرحند: اصولاً فراگیران در نهادهای آموزشی چه مطالب و موضوعاتی را فرا میگیرند؟ پس از بیرون آمدن از این نهادها، واجد چه مهارتهایی هستند؟ از عهده چه کارهایی برمیآیند؟ در نظام فکری، گرایشی و ارزشی آنها چه تغییراتی به وجود آمده است؟ این سؤالها، بخصوص آنها که در حوزه نظام ارزشی قرار میگیرند، بنیادی، کلیدی و بسیار مهمند، تا آنجا که فقدان آنها میتواند سرآغازی برای وقوع یک فاجعه انسانی باشد.
در آبان ماه سال 1369 رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سخنرانی خود که به مناسبت جشن فارغالتحصیلی آن دانشگاه ایراد میشد، به نقل از یک استاد امریکایی، پیرامون «حاصل دانشکدههای پزشکی در امریکا» اظهار داشت:
1. نود و پنج درصد از دانشآموختگان برای پاسخ به خودخواهیها و حبّ ذات و هوای نفس وارد حرفه پزشکی گردیده ... و کمتر از پنج درصد با نیت علاج دردمندان وارد این حرفه شدهاند.
2. دانشکدههای پزشکی شخصیت کاذبی به دانشجویان خود داده و بر میزان خودخواهی و خودپسندی آنها افزودهاند.
3. اغلب پزشکان به دلیل روشهای غلط تدریس، در حل مسائل پزشکیِ بیمار از دیدگاه روانی، اجتماعی و اقتصادی ناتوانند.
4. اغلب پزشکان به درک ارتباط علوم پایه و زیستشناسی با کلیّت مسائل پزشکیِ بیمار نایل نیامدهاند.
5. ارتباط عاطفی بین پزشکان و بیماران نزدیک به صفر میباشد...
ممکن است این سؤال مطرح شود که نظام آموزش ما در این سرزمین مقدّس دارای چه وضعیتی است؟ آیا از همان الگو پیروی میکنند یا روند دیگری دارد؟ پاسخ آن است که علیرغم جستوجوی نویسنده، متأسفانه به هیچگونه سند یا پژوهشی که بدین مسئله پرداخته باشد، برخورد نشد و انتظار آن است که موضوع مورد توجه خاص محققان و پژوهشگران قرار گیرد. اما در مقوله کارایی، وضع بدین منوال نیست و پژوهشهای محدود انجام شده در اینباره حکایت از آن دارند که نظام آموزش در این دیار، نه تنها کارا نیست، که متأسفانه در بحران است!
پژوهشگری در اینباره چنین میگوید: «تعداد دانشجویانی که در سال تحصیلی 1370ـ1371 به دانشگاه راه یافته و ثبت نام کردهاند جمعا 1170 نفر بودهاند. بدینسان، ملاحظه میشود که پس از 4 سال زمان عادی تحصیلی، تنها یک چهارم از این گروه به مرحله فارغالتحصیلی رسیده و سه چهارم بقیه یا «هنوز از اندر خم کوچه تحصیل» با استفاده از حداکثرِ زمانِ مُجازند، یا دانشجوی شبانهاند که از جمع 432 نفر ورودی آنان، تنها 4 نفر موفق به اتمام تحصیلات خود شدهاند! و یا آنکه در انتظاری زجردهنده به سر میبرند تا از سوی شوراهای مختلف دانشگاه درباره آنان اعلام رأی شود. این حالت، که روندی تقریبا ثابت، آن هم نه در این دانشگاه، که در اغلب نهادهای آموزش عالی کشور دارد، از یک مشکل بزرگ دانشگاهی پرده برمیدارد که نه تنها کارایی آنها را به شدت زیر سؤال میبرد، بلکه به تبع آن، بر امکانات محدودی که دارند نیز بیشترین فشار را وارد میآورد. در نظامهای آموزشیِ کارآمد و دارای کیفیت بالا، نسبتِ پذیرفته شدگان به دانشآموختگان و یا ورودیها و خروجیها، رقمی است در فاصله بین صفر تا 5 درصد و ملاحظه میشود که واقعا تفاوت بین این رقم و رقم بالا، تفاوت از زمین تا آسمان است.»
روان سنجی و مسئولیت سنجی
در زمینه ارزشیابی آموزشی، لازم به یادآوری است که مسئولان و متولّیان این مراکز معمولاً به شیوه «روانسنجی» روی میآورند و با ارائه نشانههایی از چگونگی عملکرد تحصیلی فراگیران در قالب نمره و معدل، نتایج امتحانات جامع در گروههای تخصصی، پذیرش دانشآموختگان در دورههای بالاتر و جز آنها، درصدد القای این طرز فکرند که دانشگاهها و مراکز آموزشی توانستهاند دانشها، گرایشها و مهارتهای لازم را در محصولات خود به وجود آورند و آنان را به صورت عضوی مفید و مؤثر به جامعه تحویل دهند. این گرایش و یا سیاست آموزشی به دلیل تکبعدی بودن، مورد تردید جدّی است و مسئولان آموزشی میتوانند با سود جستن از روش «مسئولیتسنجی» بر این مشکل غلبه نمایند. در این روش، برنامهها و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در شبکهای به هم تنیده از وظایف و مسئولیتها تنظیم میشوند و کوشش میشود تا فراگیران با جذب و یا «درونی کردن» آنها، هم خود تجسّمی از آنها باشند و هم آنکه به صورت الگویی برای نسلهای پس از خود ایفای نقش کنند. هرچند بحث از همه این مسئولیتها فراسوی اهداف این وجیزه است، اما در ذیل، به برخی از آنها اشاره میشود:
اولین مسئولیت ایجاد تواناییهای لازم در فراگیران، برای برقرار کردن ارتباط مؤثر کلامی و نوشتاری با جامعهای است که عضوی از آنند. این سخن بدین معناست که هر فراگیر در آستانه دانشآموختگی، باید قادر باشد تا اندیشههای خود را با وضوح هرچه بیشتر در قالب گفتار و نوشتار بیان کند و در انتقال آنها به ذهن تودهها و مسئولان، با کمترین مشکلی مواجه نباشد. اعتقاد دارم که در زرّادخانه یک فرد تحصیلکرده این دو ویژگی ـ خوب نوشتن و خوب سخن گفتن ـ از کاراترین و مؤثرترین سلاحها به حساب میآیند! دانشآموختهای که یاد نگرفته است چگونه از زبان مادری خود به بهترین شیوه استفاده کند، هرگز لیاقت دریافت یک درجه تحصیلی را ندارد. از سوی دیگر، اگر دانشآموخته بر آن باشد تا به جبران هزینههای گزافی که صرف تربیت او شدهاند اقدام نماید، این جبران تنها در تسلط او بر استفاده از زبان مادری و گنجینههای ادبی، که از پیشینیان بر جای ماندهاند، امکانپذیر خواهد بود.
دومین مسئولیت را میتوان در شناخت کامل نظام ارزشی و آمادگی برای دفاع عقلانی و منطقی از آن خلاصه نمود. از جمله معیارهای یک آموزش موفق، آن است که بتواند اولاً، این احساس عمیقِ ارزشی را در افراد زنده نگه بدارد و ثانیا، در آنان این توانایی را ایجاد کند که خوب را از بد، درست را از نادرست، صحیح را از غلط و سره را از ناسره تشخیص دهند و در دفاع از آنها، کمترین تردیدی به خود راه ندهند. بدینسان، نظام آموزشی موظف است تا فلسفه وجودی و برد مهم و راهبردی نظام خود را به فراگیر منتقل نماید و در او این باور را ایجاد کند که یک جامعه تهی از آموزشهای اصیل و انسانی دیر یا زود به صورت جامعهای بینظم و هرج و مرج طلب درخواهد آمد و بدون تردید، در مرداب بیهویّتی فرو خواهد رفت. لازم به یاداوری است که اجرا و یا عملی کردن این مسئولیت در مقایسه با مسئولیت اول، به دلیل نظری بودن آن، به دقت و توجه بیشترینیازداردواز اینرو،توجهخاصوکارشناسانهخودرامیطلبد.
سومین مسئولیت را میتوان در نگاهی همراه با خوشبینی و احترام به همه انسانها و جهانی که در آن زیست میکنند خلاصه نمود. این مسئولیت، دستور قرآنی حفظ و حراست از محیط زیست را از یکسو، و کلام مولیالموحدین امام علی علیهالسلام به مالک اشتر مبنی بر برخورد یکسان با همه ابنای بشر از سوی دیگر، تداعی میکند.
بر پایه آنچه تا اینجا گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که اگر به مسئولیتهای سهگانهای که از آنها نام برده شد، به بهترین وجه پاسخ گفته شود و راهکارهای هریک با دقت سنجیده و پیشنهاد شوند، در این صورت، برآیند آن چیزی جز یک جامعه مطلوب و آرمانی نخواهد بود و چنین جامعهای نه تنها مورد تحسین و تکریم دیگر جوامع بشری قرار خواهد گرفت، بلکه به صورت طبیعی، زمینه «شبیهسازی» و یا «گرتهبرداری» از آن نیز فراهم خواهد آمد.
واژگان ابهامآفرین
هشدار به اجتناب از به کارگیری واژگان مبهم در مسئله ارزشیابی از آنروست که این اقدام در نهایت، مصداقی است روشن از پدیده «انعکاس صوت» و در تحلیل نهایی، تهی از هرگونه نتیجه تربیتی و آموزشی. داستان ذیل شاهد مثالی است بر این ادعا:
یکی از همکاران از من خواست که به عنوان داور، در یک حل اختلاف ایفای نقش کنم. از محتوای مکالمه تلفنی حدس زدم که در یک سؤال امتحانی، او بر آن است به فراگیری نمره صفر بدهد و فراگیر خود را مستحق تمام آن نمره میداند. وقتی که به دفتر این همکار رفتم، حدسم درست بود. متن سؤال را خواندم، چنین بود: «نشان دهید چگونه میتوان ارتفاع یک ساختمان بلند را با استفاده از یک دستگاه فشارسنج، تعیین نمود؟» و جواب چنین بود: «فشار سنج را به یک نخ میبندم و آن را از بالای بام ساختمان به طرف زمین رها میکنم. پس از آنکه دستگاه به سطح زمین رسید آن را بالا میکشم و طول نخ را اندازه میگیرم. طول نخ مساوی است با ارتفاع ساختمان!»
من جواب را کامل یافتم و فکر کردم که او استحقاق تمام نمره را دارد. اما بلافاصله، بدین اندیشه رسیدم که نمره فراگیر باید نماینده نوعی اطلاع و یا دانش او از رشتهای باشد که در آن تحصیل کرده و این جواب هرچند درست است، اما نشان از اطلاع و دانش وی در رشته فیزیک ندارد و در نتیجه، برای کسانی که مدارک تحصیلی او را بررسی میکنند گمراه کننده خواهد بود. به همکارم پیشنهاد کردم به فراگیر یک فرصت شش دقیقهای داده شود تا مجدّدا به سؤال پاسخ گوید که مورد توافق او و فراگیر قرار گرفت. در پنج دقیقه اول، هیچ کوشش ملموسی از جانب او مشاهده نشد و لذا، به او گفتم: اگر قصد پاسخگویی ندارد، اعلام کند. وی با تأنّی جواب داد که چندین جواب یا راهحل برای مسئله دارد، اما به یکی از «بهترینها» میاندیشد. من از این بیصبری عذر خواستم، و فراگیر در همان یک دقیقه باقیمانده از وقت، پاسخ را نوشت و تحویل داد. جواب سؤال این بود: «به پشت بام ساختمان میروم و با تکیه بر دیوار، فشارسنج را از بالا به پایین رها میکنم و زمان سقوط آن را با یک دستگاه زمانسنج (کرنومتر) یادداشت مینمایم و سپس با استفاده از معادله S=12gt2 طول ساختمان را محاسبه میکنم.»
با بررسی جواب و مشاوره با همکار، آن را قانعکننده یافتم و نمره کامل او را به او دادیم. به هنگام بازگشت از دفتر همکارم، به یاد سخن او افتادم که گفت: «من چندین جواب یا راهحل برای مسئله دارم، اما به یکی از بهترینها میاندیشم.» از او خواستم که در صورت علاقه، درباره دیگر پاسخها نیز توضیح دهد. او ضمن استقبال از موضوع، دیگر پاسخها را به شرح ذیل برشمرد:
1. در یک روز آفتابی، طول سایه، فشارسنج و ساختمان را اندازهگیری میکنم و با یک تناسب ساده، ارتفاع ساختمان را به دست میآورم. گفتم آفرین! روش دیگر را بفرمایید.
2. این یک روش اساسی است که شما استاد عزیز نیز آن را خیلی دوست خواهید داشت! در این شیوه، شما از همه پلههای ساختمان بالا میروید و با قرار دادن فشارسنج بر روی دیوار، آن را بامداد یا هر وسیله دیگر علامتگذاری میکنید. در پایین آمدن، علایم را میشمرید و در طول دستگاه فشارسنج ضرب میکنید. حاصل ضرب مساوی است با ارتفاع ساختمان.
3. اما اگر به دنبال یک روش کاملاً دقیق و عقلانی باشید، بهتر است با بستن نخی به دستگاه فشارسنج آن را به صورت یک اهرم و یا پاندول درآورید و شتاب جاذبه و یا مقدار « g » را در سطح زمین و پشتبام محاسبه کنید. به طور کلی و اصولی، تفاوت بین این دو عدد، ارتفاع ساختمان را به شما خواهد داد.
4. و بالاخره فراگیر به من گفت: اگر شما در حل مسئله مرا در محدوده دانش فیزیک محدود نکنید، من راهها و شیوههای فراوانی در ذهن دارم که راهحل ذیل یکی از آنهاست:
در طبقه همکف یا زیرزمین، به نگهبان مراجعه میکنم و با کمال ادب به ایشان میگویم که بنده این دستگاه فشارسنج را به عنوان هدیه خدمت جنابعالی تقدیم میکنم، مشروط بر آنکه به من بفرمایید ارتفاع این ساختمان چند متر است؟!
در هر صورت، چه این داستان واقعی باشد و چه طنز، نکته یا پیام آن روشن است؛ زیرا پرسش مبهم پاسخ مبهم به دنبال دارد. چنین نیست؟
••• منابع
*. بخشی از این مقاله در همایش «ارزشیابی در خدمت تعلیم و تربیت»، که در تاریخ 11 و 12 آذرماه 1382، از سوی معاونت آموزش عمومی و امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش برگزار شد، ارائه گردیده است.
ـ سید ضیاءالدین تابعی، معیارهای ارزشی، شیراز، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، آبان 1369، ص 13.
ـ نگارنده، «بررسی کلی تجارب آموزشی ـ فرهنگی گروهی از فارغالتحصیلان سال 1373ـ1374 دانشگاه شهید باهنر کرمان در سه زمینه رضایتمندی، اندازه تغییرات و تحقق اهداف و آرمانهای آموزش عالی در آنان»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال دوم، ش 3، بهار 1377، ص 1ـ3.
ـ نگارنده، گزارش طرح پژوهشی، شیراز، مرکز نشر دانشگاه شیراز، شهریور 1371، «ارزش امتحانات تشریحی در پیشبینی عملکرد آموزشی گروهی از فرهیختگان دانشگاه شیراز»، ص 75.
ـ نگارنده، مجموعه مقالات کاربردی، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز، 1379.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامک های قشنگ برای روز معلم، پیامک ویژه روز معلم گلچین، اس ام ا
پیامک برای معلم انگلیسی، پیامک تبریک روز معلم به زبان انگلیسی، پ
اس ام اس ها وبلاگ، اس ام اس ویژه روز معلم، پیامک اردیبهشت ماه 9
مسیج جالب برای روز معلم ، مسیج جدید ، مسیج خرداد ماه 90 ، مسیج
مسیج انگلیسی تبریک روز معلم ، مسیج تبریک روز معلم به زبان انگلیس
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
behtarin smsha Happy Teachers day jadidtarin sms ha message for
سخنان برگزیده، سخنان حکمت آمیز
نظریات بزرگان- پند های زندگی
حرفهای حکیمانه، حرف پند آموز
نصایح بزرگان، پند حکیمانه
جملات بزرگان، جملات فلسفی
جملات حکیمانه- پند های بزرگان
[همه عناوین(1666)][عناوین آرشیوشده]